زمان جاری : دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 - 12:18 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم


سلام مهمان گرامي؛
مهمان گرامي، براي مشاهده تالار با امکانات کامل ميبايست از طريق ايــن ليـــنک ثبت نام کنيد


آیا میدانید؟ ایا میدانید :






تعداد بازدید 100
D-:
نویسنده پیام
sareh آفلاین

عضو محبوب

ارسال‌ها : 308
عضویت: 23 /8 /1391
محل زندگی: neverland
سن: 19
تشکرها : 177
تشکر شده : 158
D-:
در یک شب تاریک و هولناک دانشجویی که به تنهایی با اتو مبیل خود در جاده در حال حرکت بود و از سکوت جاده هم دچار ترس عجیبی شده بود . ناگهان اتومبیلش در نزدیکی صومعه ای خراب شد. دانشجو به سمت صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت : «ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟ »
رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر کردند. شب هنگام وقتی دانشجو می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید. صدای که تا قبل از آن هرگز نشنیده بود .. صبح فردا از راهبان صومعه پرسید که صدای دیشب چه بوده اما آنها به وی گفتند :« ما نمی توانیم این را به تو بگوییم . چون تو یک راهب نیستی»
دانشجو با نا امیدی از آنها تشکر کرد و آنجا را ترک کرد.
چند سال بعد ماشین همان دانشجو بازهم در مقابل همان صومعه خراب شد .
راهبان صومعه باز هم وی را به صومعه دعوت کردند ، از وی پذیرایی کردند و ماشینش را تعمیر کردند. آن شب بازهم او آن صدای مبهوت کننده عجیب را که چند سال قبل شنیده بود ، شنید.
صبح فردا پرسید که آن صدا چیست اما راهبان بازهم گفتند: :« ما نمی توانیم این را به تو بگوییم . چون تو یک راهب نیستی»
این بار دانشجو گفت «بسیار خوب ، بسیار خوب ، من حاضرم حتی زندگی ام را برای دانستن فدا کنم. اگر تنها راهی که من می توانم پاسخ این سوال را بدانم این است که راهب باشم ، من حاضرم . بگوئید چگونه می توانم راهب بشوم؟»
راهبان پاسخ دادند « تو باید به تمام نقاط کره زمین سفر کنی و به ما بگویی چه تعدادی برگ گیاه روی زمین وجود دارد و همینطور باید تعداد دقیق سنگ های روی زمین را به ما بگویی. وقتی توانستی پاسخ این دو سوال را بدهی تو یک راهب خواهی شد.»
دانشجو تصمیمش را گرفته بود. او رفت و 45 سال بعد برگشت و در صومعه را زد.
دانشجو گفت :‌« من به تمام نقاط کرده زمین سفر کردم و عمر خودم را وقف کاری که از من خواسته بودید کردم . تعداد برگ های گیاه دنیا 371,145,120, 745,232 عدد است. و 231,281,888, 114,129,382 سنگ روی زمین وجود دارد»
راهبان پاسخ دادند :« تبریک می گوییم . پاسخ های تو کاملا صحیح است . اکنون تو یک راهب هستی . ما اکنون می توانیم منبع آن صدا را به تو نشان بدهیم.»
رئیس راهب های صومعه دانشجو را به سمت یک در چوبی راهنمایی کرد و به او گفت : «صدا از پشت آن در بود»
دانشجو دستگیره در را چرخاند ولی در قفل بود . دانشجو گفت :« ممکن است کلید این در را به من بدهید؟»
راهب ها کلید را به او دادند و او در را باز کرد.
پشت در چوبی یک در سنگی بود . دانشجو درخواست کرد تا کلید در سنگی را هم به او بدهند.
راهب ها کلید را به او دادند و او در سنگی را هم باز کرد. پشت در سنگی هم دری از یاقوت سرخ قرار داشت. او بازهم درخواست کلید کرد .
پشت آن در نیز در دیگری از جنس یاقوت کبود قرار داشت.
و همینطور پشت هر دری در دیگر از جنس زمرد سبز ، نقره ، یاقوت زرد و لعل بنفش قرار داشت.
در نهایت رئیس راهب ها گفت:« این کلید آخرین در است » . دانشجو که از در های بی پایان خلاص شده بود قدری تسلی یافت. او قفل در را باز کرد. دستگیره را چرخاند و در را باز کرد . وقتی پشت در را دید و متوجه شد که منبع صدا چه بوده است متحیر شد. چیزی که او دید واقعا شگفت انگیز و باور نکردنی بود.




..... شرمنده، اصرار نکن نمیتونم بگم چه چیزی پشت در دید ، آخه شما راهب نیستید ....



امضای کاربر : خدا تنها روزنه ی امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود... 
                       تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد...
                           تنها کسی است که وقتی همه رفتند، می ماند...
                               وقتی همه پشت کردند، آغوش می گشاید... 
                                    وقتی همه تنهایت گذاشتند ، محرمت می شود...
دوشنبه 25 شهریور 1392 - 17:45
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2دوست از sareh تشکر کرده است: amir & aria &
amir آفلاین


عضو محبوب

ارسال‌ها : 217
عضویت: 23 /8 /1391
محل زندگی: مشهد
سن: 21
تشکرها : 116
تشکر شده : 146

پاسخ : 1 RE
خانم اویسی!!!!!!!

امضای کاربر : تو نمیشناسی شبای سوت و کور جاده رو...جرفامُ گوش کن،از این بیراهه تنهایی نرو...
دوشنبه 25 شهریور 1392 - 22:03
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از amir به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: sareh /
sareh آفلاین


عضو محبوب

ارسال‌ها : 308
عضویت: 23 /8 /1391
محل زندگی: neverland
سن: 19
تشکرها : 177
تشکر شده : 158

پاسخ : 2 RE D-:
تقصیر من ک نیس.فقط باید واس دونستنش راهب بود!!!!!!!!!!!!!!!!!

امضای کاربر : خدا تنها روزنه ی امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود... 
                       تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد...
                           تنها کسی است که وقتی همه رفتند، می ماند...
                               وقتی همه پشت کردند، آغوش می گشاید... 
                                    وقتی همه تنهایت گذاشتند ، محرمت می شود...
دوشنبه 25 شهریور 1392 - 22:11
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
amir آفلاین


عضو محبوب

ارسال‌ها : 217
عضویت: 23 /8 /1391
محل زندگی: مشهد
سن: 21
تشکرها : 116
تشکر شده : 146

پاسخ : 3 RE
خوب من حال و حوصله شمردن سنگا و گیاها رو ندارم که..یه کاری بکنین تو رو خدا...امشب هم عیده خیلی ثواب داره ها...

امضای کاربر : تو نمیشناسی شبای سوت و کور جاده رو...جرفامُ گوش کن،از این بیراهه تنهایی نرو...
دوشنبه 25 شهریور 1392 - 23:04
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
sareh آفلاین


عضو محبوب

ارسال‌ها : 308
عضویت: 23 /8 /1391
محل زندگی: neverland
سن: 19
تشکرها : 177
تشکر شده : 158

پاسخ : 4 RE D-:
واقعیتش گفتن جوابش دست استاد مولویه.اگه میخواین ب ایشون مراجعه کنید 

امضای کاربر : خدا تنها روزنه ی امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود... 
                       تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد...
                           تنها کسی است که وقتی همه رفتند، می ماند...
                               وقتی همه پشت کردند، آغوش می گشاید... 
                                    وقتی همه تنهایت گذاشتند ، محرمت می شود...
سه شنبه 26 شهریور 1392 - 00:15
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
amir آفلاین


عضو محبوب

ارسال‌ها : 217
عضویت: 23 /8 /1391
محل زندگی: مشهد
سن: 21
تشکرها : 116
تشکر شده : 146

پاسخ : 5 RE D-:
نقل قول از sareh
واقعیتش گفتن جوابش دست استاد مولویه.اگه میخواین ب ایشون مراجعه کنید 
پس واجب شد یه جلسه باهاش بذارم.......... 

امضای کاربر : تو نمیشناسی شبای سوت و کور جاده رو...جرفامُ گوش کن،از این بیراهه تنهایی نرو...
سه شنبه 26 شهریور 1392 - 20:34
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از amir به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: sareh /
elahe آفلاین


عضو فعال

ارسال‌ها : 46
عضویت: 30 /8 /1391
محل زندگی: نیشابور
سن: 21
تشکرها : 24
تشکر شده : 11

پاسخ : 6 RE D-:
:-)))))))))ساره جون نمیدونستم تو راهبه ای ;)

امضای کاربر : چه باک که در کجایم ، زیرا که در همه جا همانم که بودم و آنم که باید باشم.
پنجشنبه 28 شهریور 1392 - 16:52
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از elahe به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: sareh /
sareh آفلاین


عضو محبوب

ارسال‌ها : 308
عضویت: 23 /8 /1391
محل زندگی: neverland
سن: 19
تشکرها : 177
تشکر شده : 158

پاسخ : 7 RE D-:
ای بابا.نمیخواستم ریا بشه.والا این تابستون بیکار بودم زدم تو کار کلیسا 

امضای کاربر : خدا تنها روزنه ی امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود... 
                       تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد...
                           تنها کسی است که وقتی همه رفتند، می ماند...
                               وقتی همه پشت کردند، آغوش می گشاید... 
                                    وقتی همه تنهایت گذاشتند ، محرمت می شود...
پنجشنبه 28 شهریور 1392 - 20:07
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
amir آفلاین


عضو محبوب

ارسال‌ها : 217
عضویت: 23 /8 /1391
محل زندگی: مشهد
سن: 21
تشکرها : 116
تشکر شده : 146

پاسخ : 8 RE D-:
نقل قول از sareh
ای بابا.نمیخواستم ریا بشه.والا این تابستون بیکار بودم زدم تو کار کلیسا 
اوه اوه اوه...فقط یه چیزی...من تو فیلما دیدم هر کی راهبه میشه،میره تو این کوهستانا زندگی میکنه...حواستون باشه اونجاها نرین ها... 

امضای کاربر : تو نمیشناسی شبای سوت و کور جاده رو...جرفامُ گوش کن،از این بیراهه تنهایی نرو...
پنجشنبه 28 شهریور 1392 - 21:10
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از amir به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: sareh /
sareh آفلاین


عضو محبوب

ارسال‌ها : 308
عضویت: 23 /8 /1391
محل زندگی: neverland
سن: 19
تشکرها : 177
تشکر شده : 158

پاسخ : 9 RE D-:
نه دیگه.من انقد تخصصی کارنمیکنم  

امضای کاربر : خدا تنها روزنه ی امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود... 
                       تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد...
                           تنها کسی است که وقتی همه رفتند، می ماند...
                               وقتی همه پشت کردند، آغوش می گشاید... 
                                    وقتی همه تنهایت گذاشتند ، محرمت می شود...
چهارشنبه 03 مهر 1392 - 20:45
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :


تماس با ما | D-: | بازگشت به بالا | پیوند سایتی RSS