دست در دست هم دهیم به مهر دوشنبه را نرویم دانشگاه
من که میروم و میشوم حاضر سر کلاس تمامی استادها
اما مشکلی دارم بس بزرگ و حجیم بلیط نتوان گرفت در روز عاشورا
شاید بگویید خوب نیا،اجبار است؟ عاجزم،دلیل دارم بس دو تا
یکی است از آنها تعدد غیبتها وان یکی هست درس استادها
غیبت دارم سر کلاس،بسی بسیار پس نتوان نیامدن به دانشگاه
درس استادان مادرن و اخلاق چه کنم گر نیایم سبزوار؟
خلاصه،ما که رویم و شویم داخل به سبزوار و دانشگاه و کلاسها
شما هم گر بیایید شویم ماها بسی خوشحال ز اینکه اینبار
نکردید هماهنگی های جعلی که ما نمی آییم،تو برو خوش باش
شود شادمان امیر گر بیند نصف بیشتر بچه ها را درکلاس

جهت شادی دل شما ما هم میایم

با سپاس فراوان از خانم اویسی با آن امضای کاربری تامل برانگیزشان.

با تشکر از تیکه ی سنگین برادر پورمهدوی کمرم شکست

تیکه چیه دیگه؟؟؟؟ ازتون تعریف کردم.

همه بچه ها میرن دیگه!! مگه قرار بوده تعطیل کنیم؟
من که میام...این مادرن نمیذاره نیام!!!

با تشکر از تعریفتون
راستی استاد امیری میخواد منو بندازه.چیکار کنم؟

بندازه؟؟؟؟؟؟چرا؟؟؟؟؟؟؟؟غیبتهاتون از حد مجاز گذشته؟

:)))))))))))
چه خوب!ترم بعد با همیم ساره جان!!چون منم میفتم...

na,oun jalase k baram manfi gozasht hersam gereft,bahash bahs kardan shadid
kheili bad asabani shod

خانم اویسی،استاد امیری با کسی به خاطر این چیزا لج نمیکنه.

امیر؟؟؟؟؟؟؟؟ تو هم اره بلا؟؟؟؟؟!!!!!! دیوانت رو کی رو میکنی؟

امیر؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!! تو هم اره بلا؟؟؟!!!!!!! دیوانت رو کی رو میکنی؟؟

امیر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تو هم اره بلا؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!! دیوانت رو کی رو میکنی؟؟؟

---

امضای کاربر : آدم ها مثل عکس هستن؛
    زیاد که بزرگشون کنی کیفیتشون میاد پایین... .

پس بااین حساب دوشنبه میخواین برین!!!!!یعنی من باید فقط بخاطر 90 دقیقه مادرن این همه راه رو بیام سبزوار؟؟؟واااااای......
ضمنا آقای پورمهدوی شعرتون جالب بود اما احتیاج ب تمرین بیشتری دارید!

سلام به همگی(آریا و خانم غلامی).خانم غلامی،دستتون درد نکنه.لطف دارین.این شعر رو من همون موقعی گفتم که داشتم تو سایت گشت میزدم(حدودا در مدت 10 دقیقه)برای همین هم یکم قاطی داره(قاطی که چه عرض کنم،داغونه).خانم غلامی،من چند جلسه غیبت دارم و در ضمن،اگه درس هم بدن،از درس هم عقب میمونم.شما هم عقب میمونید،این طور نیست؟

سلام ابی جون.یک بار فرستادی دیدم دیگه.چرا هی میفرستی؟؟؟؟؟؟؟ااااااااااااااه!!!!!!!!!!!کمال همنشین در ما هم اثر کرده دیگه ابی جان!!! امیر هی با ابی بنشست "قسمت شعر" مخش پر شد
شعری سرود در وصف دوشنبه کامار بازدیدش خوف شد
دگر نتوانست بسراید شعری "امیر" زان به بعد "کل" مخش پلمپ شد
چون ابی خطاب کرد او را "بلا" امیر باز به سان گذشته ها هول شد
گفت باشد،گر دیوان میخواهی بیا همین که دیوان را داد بلا شد
گفت:ای ابی،تو شاعری یا من ابی صورتش سرخ و کباب شد
گفت ای پسر،بر بند دهانت را گر تو شاعری،پس شاعر(خودش) به کجا شد؟
شعر سرودن به همین کشکی نیست من شاعرم،هیچ در آن شکی نیست
وانگاه "امیر"ز جای خود برپا شد بر سمت ابی رفت،ابی بیدار شد
گفتا که ابی،مدرسه ات دیر شده بازم به کلاس دیر رسی،پس پاشو
ناگاه ابی زجای خود پرش کرد ییهو سرش خورد به سقف، ریزش کرد
آنگاه بفهمید که در خواب گذشت آنچه که شنید و گفت و تعریفش کرد

واقعا این همه استعداد شما تو رشته زبان انگلیسی تباه شده هاااااااااااااااا!

امیر رو ول کنیم همینجا زده رو دست حکیم فردو30!!!!!!!!

مجبور نیستی بری خانم غلامی. / بعضی از بچه ها هم نمیرن باز
ولی خب ایندفه چیزی نگفتیم / چون هیچوخ نمیشه بهم بشه ساز
ولی تا جایی که گشتم خبر من / نمی آیند برخی از از ره دور؛
شما و پارسا و شمس و غیره / صلاحی نادری، حتی عموپور
خلاصه اینه در برنامه ی ما / شما هم گرکه هستی یا علی پس
ماچنتا نمیایم، خوش میگذرونیم / باقی بچه ها از دم مرخص!!!!!!!

ببخشید؟مفهوم مصرع آخر دقیقا چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

on

آقای صلاحی من کی گفتم نمیام هفته دیگرو؟واسه کلاس آیینم مجبورم بیام!

دوستان چرا شعراتون اینجوری شد؟؟؟؟ اصن دیگه شبیه شعر نیستاااا...از شعرا این کار بعیده!

سلام خانم شمس.زیاد به دل نگیرین.میخواست قافیه شعرش جور شه!!!!

سلام خانم بیات.شعر؟؟؟؟؟؟؟نمیدونم راجع به چی دارین حرف میزنین؟؟؟؟؟؟اینا رو شعر به حساب نیارین،اگه شعر اینجوری بود،پس منم میشدم شاعر.شاعر؟؟؟؟؟؟؟؟؟من و شاعری؟؟؟؟؟(کاربرد واو مباینت).اینا فقط حرفهایی هستن که به جای اینکه به صورت عادی بنویسیمشون،یکم آب قاطیش میکنیم.

سلام آقای پورمهدوی.جدی؟یعنی الان به خاطر حضور من قافیه شعرش درست شده؟؟آقای صلاحی اگه من نبودم میخواستی چیکار کنی؟

آره دیگه.الن ابی باید از شما تشکر کنه؛چون لطف بسیار بزرگی در حقش کردین.اینطور نیست ابی جان؟؟؟؟؟

قدر خودتو بدون عزیزم

میبینی آقای پورمهدوی؟هیشکی قدر منو نمیدونه!مرسی ساره جون.

منظورم به آقای صلاحی بود...

این خنده ها چه مفهومی داره آقای پورمهدوی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شکیبا جان بعضی وقتا بقیه اون جوری که دوس دارن نمیتونن رفتار کنن و باعث میشه سوءتفاهم بشه وگرنه همه تو رو دوس دارن.قبلا م اینو بهت کفتم.یادته؟

ساره تاحالا از این فاصله لپتاپ خورده تو سرت؟؟

خوشم میاد حافظت قویه.تازه غیرمستقیم به همه گفتی لپ تاپ داری